چنان كه در فقدان قوانين مدرن به عنوان يگانه عامل انسجام و قانونگذاري، مانع از هرجومرج شده و توانسته نوعي توافق اوليه را ميان مردم پديد آورد. اما انجام چنين اموري بيشك نيازمند نهادهايي بوده و بهمرور چهره شهرها با بناهايي كه به اين منظور تأسيس شده دگرگوني يافته است. اما با ورود مدرنيته به ايران، دو نوع برخورد از سوي دستگاه مذهبي با وضعيت جديد صورت گرفت و از آنجا كه مدرنيته در ايران امري درونزا نبود، اين برخورد بيشتر رنگ مقابله و رويارويي پيدا كرد؛ تا آنجا كه نهادهاي جديد نه در امتداد نهادهاي گذشته و نه با سوارشدن بر نظم پيشين بلكه به صورت نهادهايي مستقل از نظم كهن و در كنار آن، سر برآوردند و به اين ترتيب نوعي رقابت ميان آنها پديد آمد. از آنجا كه دولت بهعنوان قدرت قاهره، مجري مدرنيته در ايران بود و عمدتا كار نهادسازي را نيز بر عهده داشت، اين رويارويي بهزودي به عقبنشيني شماري از نهادهاي مذهبي در مقابل نظم نوين انجاميد. با اين همه مذهب آنچنان در جامعه ايراني ديرپا بود و در اتصال با مردم قرار داشت كه اگرچه به لحاظ زيرساختي كمتر حمايت شد اما در جامعه، جرياني مستمر داشت و توانست در پيوند با ديگر نهادها منشأ تحولات انقلابي شود.
- مساجد در تهران
مسجد در شهرسازي اسلامي همواره اهميت ويژهاي داشته و در كنار ديگر بناهايي چون بازار و ارگ از نهادهاي اصلي در شهرهاي اسلامي به شمار ميرفته است. تهران پيش از انتخاب به پايتختي و پس از آنكه بهمرور محلههايي در محدوده آن پديد آمد، صاحب مساجدي شد كه البته شكوه چنداني نداشتند و بيشتر به مساجد روستايي شبيه بودند.
توجه شاهطهماسب صفوي به تهران آغاز ارتقاي اين منطقه به وضعيت شهري بود و البته اين توجه، در عين حال كه مرهون وجه استراتژيك تهران در مسير قزوين (پايتخت طهماسب) بود، به وجه مذهبي شهر نيز مربوط ميشد. اين شهر، مدفن امامزاده حمزه بود كه صفويه، خود را اولاد او ميدانستند؛ به اين ترتيب پس از آنكه تهران در دوره دومين شاه صفوي صاحب حصار شد، بهمرور چهره شهري يافت و نيازمند نهادهاي شهري ازجمله مسجد جامع شد. نخستين مسجدي كه به اين منظور در تهران ساخته شد «مسجد عتيق» (در دوره شاهعباس دوم) بود. اين مسجد امروزه از ميان رفته ولي بنا بر تحقيقات، مكان آن در محل فعلي مسجد جامع بوده است.
در دوره قاجار، متعاقب پايتختي تهران و نياز جمعيت رو به گسترش شهر به انجام فرايض مذهبي، بر شمار مساجد محلي افزوده شد. «مسجد شاه» كه به نام «مسجد سلطاني» نيز شناخته ميشود در محدوده بازار ـ درست در جنوب شرقي محله ارگ ـ به دستور فتحعليشاه ساخته شد. اين مسجد بزرگترين مسجد شهر بود و در دورههاي بعدي به دست ديگر شاهان قاجار تكميل شد. در عهد فتحعليشاه مسجد ديگري نيز در محدوده بازار تأسيس شد كه در رابطه با باني آن اطلاع چنداني در دست نيست. اين مسجد «سيدعزيزالله» نام دارد و در نزديكي چارسوق بزرگ و كوچك واقع است.
مسجد «خانمروي» از ديگر مساجدي است كه در دوره فتحعليشاه در تهران ساخته شد. باني اين مسجد حاجمحمدحسينخان ملقب به فخرالدوله بود. «تكيه رضاقليخان» نام مسجد ديگري مربوط به دوره قاجار است كه به وسيله رضاقليخان هدايت ـ از اديبان دوره ناصرالدينشاه ـ در محله عودلاجان ساخته شده و ملحقاتي چون آبانبار و سقاخانه نيز دارد. شيخعبدالحسين تهراني از ديگر بانياني بود كه از ثلث اموال اميركبير، مسجدي در دوره ناصرالدينشاه در محدوده بازار ساخت كه به نام خودش شهرت دارد. شمار ديگري از مساجد نيز در ديگر محلههاي تهران تأسيس شد. مساجد پيرعطا، آقاصفر، سرقبرستان، كوچكدانگي، دربخانه عليمددخان داروغه، حاجيرمضان، ميرزابابا، احمدخان، ملاعلي و... ازجمله مساجدي بودند كه در دوره ناصري در محله عودلاجان قرار داشت. در سنگلج نيز تا همين دوره 21مسجد وجود داشته كه معمولا براساس نزديكي به خانه بزرگان نامگذاري ميشده است؛ مانند «مسجد پشت خانه جناب مستوفيالممالك» يا «مسجد درب خانه آقاجوهر» كه از جمله مساجد اين محله بودند.
- مدارس در پيوند با دين
مدارس در تاريخ ايران تا پيش از ورود به دوران مدرن، عمدتا جنبه مذهبي داشتند و مدرسهها در ساختار شهرهاي ايران، نقش مراكز آموزش متوسطه و عالي را ايفا ميكردند. اين نهادها توسط سادات و روحانيون كه در ميان خود سازمانهاي غيررسمي و سلسلهمراتبي داشتند، اداره ميشد. به علاوه پيوند مدارس مذهبي با مساجد را ميتوان از شباهت معماري آنها و مجاورتشان درك كرد. اين نهاد چنان اهميتي در جامعه ايراني داشت كه داراي موقوفات زيادي ازجمله دكانها و گاه بازارها يا دهات بود و بازرگانان و پيشهوران در پيوند با علما معمولا كمكهاي زيادي به اين مدارس ميكردند.
در تهران دوره قاجار نيز دستكم تا پيش از تأسيس دارالفنون و بعد مدارس جديدي نظير رشديه و آليانس، مدارس مذهبي در پيوند با مساجد، جايگاه ويژهاي داشتند. مهمترين و زيباترين مدرسهاي كه در اين دوره در تهران ساخته شد، مدرسه سپهسالار بود كه به وسيله ميرزاحسينخان سپهسالار ـ صدراعظم ناصرالدينشاه ـ بنا شد. اين مدرسه در جنوب شرقي ميدان بهارستان واقع است.
مدرسه و مسجدي نيز به نام مهدعليا (مادر ناصرالدينشاه) توسط پدرش اميرقاسمخان قوانلوقاجار در محله بابهمايون ساخته شد كه به «مدرسه مادرشاه» شهرت داشت. در كنار مسجد خانمروي، مدرسهاي نيز به منظور تربيت طلاب به همين نام ترتيب داده شد. شيخعبدالحسين تهراني كه پيشتر به مسجد وي اشاره كرديم نيز مدرسهاي به نام خود در محله عودلاجان ساخته است. مدارس ميرزاصالح تهراني، حاجيملا آقارضا، دارالشفاء، صدر، عبداللهخان و... از ديگر بناهايي بودند كه در دوره ناصرالدينشاه در ايران تأسيس شدند. آغازبهكار مدارس نوين و فعاليتهاي خارجي در ساخت مدارس در ايران تا حدود زيادي از رونق مدارس مذهبي كاست.
- روش قضايي در دوره قاجار
مقارن با نيمه اول دوره قاجار، سيستم قضايي با روشي دوگانه هدايت ميشد و براي رسيدگي به امور، 2نوع محكمه در نظر گرفته شده بود؛ يكي محكمه شرعي بود كه علما كار نظارت و داوري در آن را بر عهده داشتند و ديگري محكمه عرفي بود كه زير نظر شاه يا حاكم قرار داشت. اين دو محكمه معمولا در حدود وظايف با يكديگر اتفاقنظر نداشتند و اين امر گاهي منجر به نزاعهايي ميان حكومت و علما ميشد. شاه البته ميكوشيد كه با تعيين رياست، بر محاكم شرع نظارت داشته باشد و به اين منظور يكي از ملاياني كه در شهر مورد احترام مردم بود را با عنوان «شيخالاسلام» به رياست محاكم شرع منصوب ميكرد.
كار اجراي احكام حتي احكامي كه در محاكم شرع صادر ميشد با دولت بود و كمتر اتفاق ميافتاد كه دولت به احكام صادره از سوي اين محاكم اعتراض كند و از اجراييكردن آنها سر باز زند. با رويكارآمدن ناصرالدينشاه و صدارت اميركبير، لزوم وجود يك دستگاه قضايي قدرتمند و يكپارچه از سوي امير مطرح شد و پس از وي نيز ميرزاحسينخان سپهسالار همين امر را دنبال كرد. تا اين زمان محاكم شرع و عرف به گونه ايالتي و مستقل اداره ميشدند. به فرمان شاه، ديوان مركزي در تهران قدرتي بالاتر از ديوانهاي ايالتي پيدا كرد و به اين ترتيب ديوان در برابر محاكم شرعي دست بالا را يافت و تغييراتي در شيوه مجازات اعمال شد. اما محاكم قديمي حاضر به تبعيت از اين وضع جديد نبودند. در اين دوره به فرمان شاه «ديوانخانه عدالت» تأسيس و طي آن تلاش شد كه بر محاكم شرع نيز نظارت بيشتري صورت گيرد.
با پيروزي مشروطه، دعواي مشروطهخواهي و مشروعهخواهي در همين چارچوب مطرح شد و اگرچه برخي از روحانيون تلاش كردند كه موادي مطابق با شرع در قانون اساسي قرار دهند ولي بهمرور با ورود نهادهاي جديد نظير دادگستري، به ميزان قابل ملاحظهاي از نفوذ محاكم شرعي كاسته شد تا اينكه در جريان انقلاب اسلامي با ورود مجدد دين به متن زندگي مردم، تلاش شد كه نهاد مدرن، سيمايي مذهبي پيدا كند و اين امر از طريق بهكارگيري علما و روحانيون در كار قضا و تنظيم قوانين بر اساس شرع عملياتي شد.
- پيوند دين با بازار و ارگ
دين در شهر تهران مانند ديگر شهرهاي اسلامي پيوندي نزديك از يك سو با بازار و از سوي ديگر با ارگ داشت. اين رابطه البته از ديرباز با فرازونشيبهاي بسياري دنبال شده است. پيوند انجمنهاي صنفي با گروههاي مذهبي را بسياري به زمان پيدايش صوفيان، دراويش و جمعيتهاي فتوت نسبت ميدهند كه در قالب آن عناصري درونزا از داخل مذهب كار كنترل گروههاي صنفي به لحاظ اوزان و مقياس و قيمتگذاري را انجام ميدادند.
رابطه دين با دربار نيز از ديگر موضوعاتي است كه سابقهاي طولاني در تاريخ ايران دارد و از زمان پيش از اسلام وجود داشته است. معمولا حكومتها تلاش ميكردند حتي به صورت ظاهري رابطه خود را با علما حفظ كنند و در بسياري از دورهها روحانيون داراي مناصب حكومتي بودند تا از اين طريق كنترل دربار بر آنها ميسر شود.
با ورود مدرنيته بهمرور روحانيون از دربار فاصله گرفتند و اين فاصله علاوه بر آنكه ناشي از خواست زمامداران بود، محصول مخالفت شماري از علما با برخي از مظاهر مدرن يا امتيازات استعماري بود كه دولت قصد داشت به جامعه تحميل كند. بهخطرافتادن همزمان منافع نهاد بازار و نهاد دين كه هر دو از سوي دولت تهديد ميشد را ميتوان يكي از عوامل همدستي اين دو در جريان انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامي دانست.
منابع:
1- احمد اشرف، ويژگيهاي تاريخي شهرسازي در ايران دوره اسلامي، نامه علوم اجتماعي، 1353.
2- ويلم فلور، جستارهايي از تاريخ اجتماعي ايران در عصر قاجار، ترجمه ابوالقاسم سري، توس: 1366.
3- حامد قرائتي، نقش اماكن مذهبي در گفتمانهاي اجتماعي و سياسي در دوره قاجار، فصلنامه تاريخ اسلام، 1393.
4- سيروس سعدونديان، منصوره اتحاديه، آمار دارالخلافه تهران، تاريخ ايران، 1368.
نظر شما